زبان فارسی بی‌واژه نیست نویسنده و سراینده تنک‌مایه است/سخن‌سنج هستم
نوشته شده توسط : gogos

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس،‌ شب گذشته، یازدهمین جلسه «دیدار با اهل قلم» در شهر کتاب مرکزی تهران واقع در خیابان شریعتی برگزار شد. مهمان این جلسه جلال الدین کزازی، نویسنده، پژوهشگر و مترجم مشهور ایرانی بودند که از کرمانشاه به این جلسه آمده بودند. حضور کزاری در این جلسه همزمان بود با انتشار آخرین کتاب وی با نام «سخنی از سیمرغ» که در این مراسم معرفی شد.

«سخنی از سیمرغ» گفتگویی است با دکتر جلال‌الدین کزازی پیرامون شاهنامه فردوسی که به کوشش سامان ح اصفهانی تدوین و گردآوری شده و از سوی انتشارات شور آفرین منتشر شده است.

اینک بخش دوم گزارش حضور کزازی در شهر کتاب ارائه می‌شود:

نویسنده کتاب «از اخگر تا اختر» در بخش دیگری از این جلسه در پاسخ به این پرسش که نویسندگان، شعرا و مترجمان ما برای غنای بیشتر آثار خود باید چه اقدامی کنند پاسخ داد: تنها راه چاره این است که به گنجینه واژگان خود بیفزایند. واژه‌های فارسی کارآمدترین و مایه‌ورترین دستگاه واژه‌سازی را دارند چون زبانی است که به بند کشیده نشده است. شما می‌توانید با پیوند چند واژه، واژه‌ای نو درست کنید. من بارها گفته‌ام که اگر شما واژه‌هایی را که با دست، پا و سر ساخته شده‌اند را گرد بیاوریم، خود فرهنگی سِتَبر خواهد شد. این نشان می‌دهد که زبان فارسی، زبانی تنک مایه نیست. اما هنجاری درد انگیز شده است که هر نویسنده و سراینده ای تنک مایه ای که در کار خود وا می ماند، گناه را به زبان فارسی نسبت می دهد و می گوید واژه نداریم. در صورتی که گناه به گردن اوست که زبان فارسی را نمی‌داند و از دید واژه تهیدست و بی مایه است.

او در ادامه به افزودن واژگان بر زبان فارسی پرداخت و گفت: همچنان یک راه بیش فرا پیش نیست و آن خواندن است. کسی که می خواهد کمتر از وام واژه ها(واژه های بیگانه) در نوشتار و گفتار خودر بهره ببرد، باید نوشته ها و سروده هایی را که بیشتر فارسی گرای هستند را بخواند تا این واژگان اندک اندک در یاد او و بیش از آن در نهاد او جای بگیرند.

کزازی در خصوص انتقادی که برخی به او وارد می‌دانند و او را سره‌نویس و سره‌گو می‌نامند در حالی که خود گاهی اوقات کلمات بیگانه در گفتار و نوشتار خود استفاده می‌کند گفت: من سره نویس و سره‌گو به این معنا که هرگز هیچ واژه بیگانه را به کار نبرم نیستم. گاهی این واژه‌های بیگانه بر زبان من روان می‌شوند زیرا من بیش از آنکه سره‌گرای باشم، سخن سنج هستم. زبان برای من پدیده‌ای هنری و زیبا شناختی است و نمی‌پذیرم که به هر بها و شیوه واژه فارسی و ایرانی را به کار برم. از دید من برای برخی کلمات بیگانه برابر فارسی هست اما از دید من آن واژه فارسی برابر با آن واژه بیگانه نیست. نمونه آن هم واژه «معنی» است. من این واژه را بسیار به کار می‌برم در حالی که برابر فارسی آن «چَم» است و چند واژه دیگر هم داریم. ساختار آوایی این واژه «چَم» در چشم من زیبا نیست. از این روست که هیچ زبان سره‌ای در هیچ جای دنیا وجود ندارد. به نظر من زبان فارسی در وهله اول نه نیاز به وام واژه‌ها دارد و در وهله دوم این وام واژه‌ها به زبان فارسی زیان می‌رسانند، زیرا همسان با زبان فارسی نیستد و درشتناک هستند. من این واژه‌ها را بیابانی می‌نامم زیرا هنوز رام نشده‌اند.

* هنوز هم به خودباختگی فرهنگی دچاریم

بخش پایانی یازدهمین جلسه شهرکتاب به پرسش حضار و شرکت کنندگان در جلسه اختصاص داشت. در پایان یازدهمین جلسه «دیدار با اهل قلم» یکی از حضار از دکتر کزازی در خصوص ساختن برابرهای فارسی برای کلمات علمی، این پرسش را مطرح کرد: توانایی یک زبان برای ترجمه یک مساله و لزوم بیان محتوای تفکر مساله دیگری است. آیا واژه‌سازی برای واژه‌های مربوط به تکنولوژی که در اروپا ساخته می‌شوند و در دنیا گسترده می‌شوند، موانعی را برای گسترش و پیشرفت دانش ایجاد نمی‌کنند؟ آیا این گونه نیست؟ که کزازی در پاسخ به او گفت: من چنین دیدگاهی ندارم. مگر اینکه بیانگارید که زبان های اروپایی پیوندی رازآلود و جاودانی با تکنولوژی‌های فن آورانه دارند و در زبان فارسی آن پیوند وجود ندارد. پیداست که چنین نیست. اگر بپذیریم که ما بی‌کران می‌توانیم در زبان فارسی واژه‌سازی کنیم پیداست که در هر قلمروی از جمله فن‌آوری می‌توان واژه ساخت. برای نمونه در همایشی در تاجیکستان با عنوان «فارسی زبان علم» شرکت کرده بودم و در آن همایش سخنرانی‌ای در این زمینه و توانمندی زبان فارسی در قلمرو واژه سازی در حوزه علوم و فن آوری ایراد کردم. در آنجا گفتم که من برای واژه «سیبرنیتیسین» برابر فارسی «پیونددان» را انتخاب کرده‌ام. «سیبرنیتیسین» به معنای استاد سیبرنتیک است. یکی از استادان تاجیک در برابر این واژه‌سازی من اعتراض کرد که این کجا و آن کجا؟ گفتم چرا می‌انگارید که «پیوند دانی» نمی‌تواند همسنگ «سیبرنیتک» باشد مگر این واژه از کجا آمده است؟ واژه‌ای است خدا گونه و بافته‌ای است جدا بافته؟ یک دانش نو پدید آمده است و کسی که این دانش را پایه نهاده است نامی برای آن برگزیده است.

او ادامه داد: یکی از برجسته‌ترین نمود خودباختگی، خودباختگی فرهنگی است. ما ایرانیان به آن دچار بوده و هنوز هم هستیم و می‌انگاریم که زبان بومی ما همسنگ زبان های دیگر نیست. نمونه دیگر اینکه واژه «نگار ابزار» برای ماشین تحریر ساخته می‌شود و کارمندی که با ضربات سریع بر روی کلیدهای آن متنی را می‌نویسد که از این نام آوای ضربات این نویسنده کلمه «تایپیست» ساخته می‌شود. حال ما در ایران برای تایپیست برابر فارسی «تاپگرد» می سازیم و منتقدین می‌گویند که این کجا و آن کجا؟ آیا ما این نام آوای «تاپ» را نداریم. این کلمه که از آسمان نیامده بلکه از ضرباتی که بر روی انگشت دانه‌ها و کلیدها فرود می آمده کلمه «تایپیست» ایجاد شده است. اما گوش شنوایی نیست.

* دشوارترین ترجمه من ترجمه چامه های هوراس بود

کزازی در خصوص ترجمه مجدد خود از برخی آثار غربی  و چرایی این کار گفت: این پدیده در سرشت شگفت آور نیست و پدیده ای است که در جامعه روایی(رایج) دارد. چامه‌های هوراس را نیز مترجمین فراوانی به فرانسوی و انگلیسی بازگردانده اند و تعداد آنها بسیار است. دشوارترین کار من در ترجمه، برگرداندن چامه‌های هوراس به فارسی بود زیرا گره‌های فراوانی در این اثر بود. من برای این کار برگردان‌های بسیاری را دیدم و هیچ دو برگردانی یکسان نبودند و معمولا این در زبان شعر بیشتر رخ می‌دهد که به دلیل زبان تو در توی آن است. اما چیستان‌هایی در چامه‌های هوراس وجود دارند که هنوز هم گشوده نشده است حتی برای هوراس شناسان.

او ادامه افزود: هر ترجمانی توانایی دارد که ویژه اوست. از سوی دیگر با گذشت زمان بر آگاهی ما نسبت به متن افزوده می‌شود و نیاز به ترجمه جدید ایجاد می‌شود. من چندان خوش نمی‌دارم که متنی را که پیش از من به فارسی بازگردانده شده، دوباره بازگردانم زیرا از کتاب‌سازی سخت بیزار هستم. هرگز دست به قلم نمی‌برم مگر اینکه احساس نیاز کنم و این نیاز من را به این کار وا دارد. ترجمه در نزد من هنر است تا فن و حرفه. هر ترجمه از آثار هنری، آفرینش هنری محسوب می‌شود. هنر زمان‌مند نیست. هر آفرینش هنری تنها یکبار رخ می‌دهد. اگر هنرمند بخواهد آنچه را پیشتر آفریده است دوباره بیافریند، آن آفریده آفریده‌ای دیگر خواهد شد چون برآمده از ناخودآگاهی هنرمند است. پس اگر بپذیریم که ترجمه یک اثر هنری است من بر آنم که در یک زمان چندین ترجمه می‌توان از یک متن ارائه داد.

انتهای پیام/و





:: برچسب‌ها: موسیقی , ابرها ,
:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 اسفند 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: