مردم روسیه روز چهارم مارس براى انتخاب رئیسجمهور و جانشین دمیترى مدودف، پاى صندوقهاى راى مىروند. ولادیمیر پوتین، نخست وزیر کنونی، بخت اصلى پیروزى در این رقابت شمرده مىشود. او در صورت پیروزى احتمالى، براى سومین بار رئیسجمهور روسیه خواهد شد.
در این نوشته استیو روزنبرگ، خبرنگار بیبیسی در مسکو به دیدگاهش درباره روسیه در آستانه انتخابات پرداخته است. او در آخرین گزارش خود در آستانه انتخابات روسیه، از یکی از هولناکترین صحنههای جنایی روسیه بازدید میکند تا نگاهی به مساله کشدار جرایم سازمانیافته در روسیه داشته باشد.
جنایت و مکافات در روسیه پوتین
در روستای کوشچوسکایا کوچهای هست که زلنایا اولیتسا (کوچه سبز) نام دارد. دو ردیف مرتب از خانههای آجری با حیاط و باغچههایی کوچک.
این کوچه، با طنین نغمه پرندگان، تصویری از آرامش و سکون در قلمرو کراسنودار در جنوب روسیه است – تا وقتی که توجهتان به خانه شماره ۶ جلب شود.
روبهروی خانه، روی زمین، ردیفی از شمع قرار گرفته است؛ ردی از دهشتی که درون خانه آشکار میشود.
روز چهارم نوامبر سال ۲۰۱۰ میلادی، ۱۲ نفر در خانه شماره ۶ به قتل رسیدند. بعضی با چاقو و دیگران با گلوله و طناب. چهار کودک از جمله مقتولان بودند.
این جنایت کل کشور را تکان داد؛ بازرسانی از مسکو اعزام شدند و چندین نفر بازداشت شدند.
مردی که به سازماندهی این قتلها متهم شد، سرگئی تساپوک، تاجر و رییس پیشین شورای این روستا بود.
او به عنوان رییس دار و دسته جنایتکارانی که بیش از یک دهه در کوشچوسکایا وحشت میآفریدند، شناخته شد. پلیس محلی سالها هیچ کاری برای متوقف کردن وی انجام نداده بود.
روبهروی خانه شماره ۶ روستای کوشچوسکایا روی زمین ردیفی از شمع قرار گرفته است
قدرت دارودسته تساپوک
اولگا بوگاچوا ساکن کوچه سبز است. درست در میان جایی که قتلها رقم خوردند. دار و دسته تساپوک چهار نفر از اعضای خانواده او را کشتهاند.
برادرزاده او و پسر برادرزادهاش در خانه شماره ۶ به قتل رسیدند.
پیشتر در سال ۲۰۰۳ میلادی، پسر خود خانم بوگاچوا و همسرش، از رقبای تجاری تساپوک، به ضرب گلوله به قتل رسیده بودند.
در آن زمان، بازرسان محلی ادعا کردند که هیچ نظری درباره این که قاتل کیست، ندارند.
تنها اکنون، پس از ۹ سال، یکی از اعضای باند تساپوک به جرم قتل آنها محکوم شده است.
بوگاچوا به من میگوید: "این باند قدرتی کامل داشت. مردم بیش از آن که بتوانند شکایتی بکنند، دچار وحشت بودند. پس از این که خانواده من کشته شدند، تساپوک به رییس پلیس هدیهای داد، یک مرسدس بنز مدل جدید."
او میگوید: "تنها تصورش را بکنید؛ رییس پلیس با مرسدس تساپوک دور میزد و همه میدانستند که این ماشین کیست. معنی نداشت پیش پلیس بروید تا از دست گروه تساپوک شکایت کنید."
گالینا کروشکا، رییس دانشگاه محلی، زنی بود که در برابر آنان ایستاد.
او در سال ۲۰۰۵ میلادی، به روزنامهای ملی و به فرماندار و دادستان منطقه نامه نوشت و شکایت برد که آدمهای تساپوک به دانشجویان او تجاوز میکنند.
یوگنیا، دختر او میگوید: "هیچیک از اعضای باند به این خاطر بازداشت نشدند."
"به جای آن، پلیس محلی به مادرم گفت که «چرا رفتی و رختچرکهای ما را پیش چشم همه پهن کردی؟ باید با این قضیه در سطح محلی برخورد میشد.»"
او اضافه میکند: "پس از آن، مادرم تهدیدهایی دریافت کرد. دو ماه بعد، برایش پاپوش درست کردند و او به اتهام فساد مالی بازداشت شد. او را سه سال در بازداشت موقت پیش از دادرسی نگه داشتند و دو بار حمله قلبی به او دست داد."
"پوتین را سرزنش نکنیم"
پس از قتل عام کوشچوسکایا، گزارشهایی از اذیت و آزار و قساوت از دیگر شهرها و روستاها در اطراف روسیه رسید.
دمیتری مدودف، رئیسجمهور روسیه، به "قصور بخشهایی از پلیس و دیگر سازمانهای دولتی" اشاره کرد و گفت: "آنها حتی در بعضی موارد، پیوندهایی مستقیم با گروههای جنایتکاران داشتهاند."
با این وجود معدودی از روسها مردی را که بیش از یک دهه در مقام رئیسجمهور و نخستوزیر کنونی، کشورشان را اداره کرده است، سرزنش میکنند؛ مردی که کسی نیست جز ولادیمیر پوتین.
سرگئی تساپوک همچنان در انتظار محاکمه است
حتی با این که پوتین ۱۲ سال پیش، با وعده تامین امنیت به قدرت رسید.
وقتی در کوچههای کوشچوسکایا از مردم درباره این که به چه کسی رأی میدهند سوال میکنم، پاسخ اغلبشان پوتین است.
والرا میگوید: "پوتین کشور را قوی کرده است."
او میگوید: "آنچه در روستای ما رخ داد، تقصیر او نیست. مقامات محلی همیشه واقعیت را از آنهایی که در مسکو هستند، پنهان میکنند."
آنا میگوید: "اگر جنایتکاران همه جا هستند، شما نمیتوانید حکومت را شماتت کنید. حکومت میکوشد زندگی ما را بهتر کند."
من از کوشچوسکایا راهی روستای مجاور لنینگرادسکایا شدم تا به ملاقات ادوارد کارپنکوف کشاورز بروم.
او به من گفت: "تساپوک کوشچوسکایا را در اختیار داشت. اما ما در روستایمان چنین باندی نداشتیم. این پلیس بود که همه چیز را در اختیار خودش گرفته بود. آنها دور نمیچرخیدند که افراد را چاقو بزنند و بکشند، بلکه اگر پلیس یا دادستانها پی میبردند که کسی دارد خردهای ثروت به هم میزند، دنبالش میافتادند و او را مجرم معرفی میکردند، به انفرادی میانداختندش و میخواستند که از اموالش دست بکشد. این چیزی است که به آن «بیقانونی پلیس» میگویند."
اما کارپنکوف هم با باند تساپوک روبهرو شده است. او ادعا میکند که تساپوک میخواست زمین او را از آن خود کند و به گفته خودش، وقتی که او مقاومت کرده است، گروه تساپوک پلیس را واداشته است که پروندهای جنایی علیه او باز کند.
با بازداشت تساپوک آن پرونده هم مختومه شد. اما کارپنکوف هنوز آشفته است.
او میگوید: "بیشتر اعضای دارودسته تساپوک هنوز آزادند و در ماههای گذشته حملههایی به کشاورزان محلی شده است."
ادوارد گلایه میکند: "پاکسازی واقعی پلیس صورت نپذیرفته است. در واقع دو پلیسی که برای جعل پرونده علیه من، به آن باند کمک کرده بودند، ارتقا هم گرفتهاند!"
او اضافه میکند: "درباره تساپوک هم نگرانی من این است که اگر زودتر او را به دادگاه نبرند، کل ماجرا فراموش شود و حتی شاید آنها به سادگی او را «دیوانه» و فاقد شرایط حضور در دادگاه اعلام کنند."
عده کمی اینجا باور دارند که جرایم سازمانیافته از بین رفتهاند.
کارپنکوف میگوید: "شاید جنایتکاران آرام گرفته باشند، اما آنها نشسته و منتظر فرصت هستند."